چگونه می توان جابجایی در لگن خاصره را ثابت کرد ؟
ژوئن 21, 2014
تاریخچه و سوابق ماساژ
ژوئن 23, 2014
نمایش همه

 

چرا “یو می هو تراپی” ؟

 

( متن سخنرانی استاد آذرهوشنگ در دومین کنفرانس پزشکی اسپرانتیست های اروپا – مجارستان ۱۹۹۷ )

 

در دنیای امروز، روش های درمانی گوناگونی برای درمان بیماریهای انسان وجود دارد. شاید بتوان به جرأت گفت که علم پزشکی با پیدایش انسان همراه بوده است. انسان بدون شک در طول حیات خود با بیماریهای گوناگونی دست به گریبان بوده است و برای رهایی از این مشکل به فکر پیدا کردن راه چاره ایی بوده است. لذا، همیشه با بروز بیماری، به این فکر افتاده است که چه کاری را چگونه انجام دهد تا از آن بیماری نجات پیدا کند. این تفکر و جستجوی راه چاره، آغازی بود بر پیدایی علم پزشکی و سپس تعمیق و تکامل آن.

هم اکنون به شکرانۀ وجود دانشمندان، پزشکان و محققین، و کار ارزشمند آنان، ما اطلاعات انبوهی دربارۀ بدن انسان، بیماریها و ریشۀ آن ها و بالاخره شیوه های درمان آنها بدست آورده ایم، اما هنوز سئوالات و ناتوانایی های بسیاری در این زمینه باقی مانده است.

همراه با زندگی مدرن، بیماریهای مدرنی نیز یافت شده اند که هنوز کار بسیاری را می طلبد تا بتوان بر آنها فائق آمد.

زندگی انسان از طبیعت آغاز شد، اما هر روز با پیشرفت علم و تمدن، انسان به ناگزیر از طبیعت بیشتر و بیشتر فاصله گرفت. همین امر، منجر به بروز بیماریهای جدیدی شده است که بشر تا قبل از آن، با آنها بیگانه بود.

پس از رنسانس، می توان گفت علم پزشکی به دو شاخه جغرافیایی طب غربی و شرقی تقسیم شد. در واقع از این زمان بود که طب غربی راه خود را از راه طب شرقی جدا کرد. طب در غرب همراه با تفکر نوین تجربه گرایی و دکارتیسم، نگاه مکانیکی را در این حوزه نیز تعمیم داد و به انسان هم، همجون یک ماشین نگریست و فراموش کرد که بدن انسان یکی از پیچیده ترین سیستمهای ارگانیک موجود در جهان است و این سیستم مرکب از اعضاء است نه اجزاء. در نتیجه اگر چه به یمن مطالعات و پژوهشهای گسترده و بررسیهای آزمایشگاهی توانست اطلاعات عمیقی درباره تک تک اعضاء بدن بدست آورد اما به سادگی فراموش کرد که بدن انسان، ماشین نیست و می بایست در علت یابی بیماریها و انتخاب راه های درمان به ارتباطات پیچیده و گسترده اعضاء با یکدیگر توجه داشت و تأثیر متقابل آنها را بر یکدیگر مد نظر قرار داد.

استفاده گسترده از داروهای شیمیایی و اعمال جراحی بر روی اندام های بیمار، اگر چه در درمان عضو بیمار می تواند بسیار مؤثر باشد، اما بدلیل همین بی توجهی به روابط علت و معلول و تأثیر متقابل، گاه نتایج جانبی بسیار زیانباری را برای سایر اعضای بدن به دنبال داشته است؛ یا گاه، حتی شاهد بازگشت همان بیماری در زمانی دیگر و با شدتی بیشتر بوده ایم.

بی جهت نیست که ما هر روز اخباری دربارۀ نتیجۀ معجزه آسای یک داروی جدید بر روی یک بیمار معین دریافت می کنیم و هنوز مدتی نگذشته، خبردار می شویم که به دلیل آثار جانبی زیانبار آن بر روی سایر اعضای بدن، دستور جمع آوری آن ها صادر شده است.

اما راه طب شرقی بکلی متفاوت بود. در واقع، طب شرقی به راه سنتی خود ادامه داد. طب شرقی اگر چه همچون طب غربی در کشف جزئیات بدن انسان و عملکرد آن ها سهم چندانی نداشته است، اما با توجه به نگاه کل نگر و سیستمی خود به انسان، بعنوان یک موجود کاملأ پیچیده، توانسته است به ارتباطات مابین اعضای گوناگون بدن و حتی نقاط مختلف آن پی ببرد. توجه به این ارتباطات و تأثیر متقابل آن ها بر یکدیگر، نه فقط به بخش فیزیک بدن، بلکه به ارتباط روان با فیزیک بدن نیز گسترش یافته است. طب ابن سینا در ایران، آیورودا در هند و طب سوزنی در چین، طب فشاری ( شیاتزو ) در ژاپن و انواع شیوه های ماساژ در کشورهای شرقی از جمله این نگاه بر بدن انسان بوده است.

این نوع نگاه و روش تفکر، پر واضح است که برای غربیان در ابتدا عجیب می آمد؛ به عنوان مثال، وقتی که طب سوزنی توسط یک پزشک فرانسوی، در قرن نوزدهم، به اروپا معرفی گردید، مقاومتهای بسیاری را برانگیخت. اما از آنجا که دیگر شیوۀ تفکر اسکولاستیکی عمر خود را بسر آورده بود، بالاخره در برخورد با نتایج عملی غیر قابل انکار خود، کم کم توانست جای خود را در اندیشۀ پزشکی غربی باز کند. همین امر در مورد یوگا، تی.ام، شیاتزو و غیره صادق بوده است. امروزه خوشبختانه رویکرد به راه های درمان طبیعی به خوبی جای خود را در میان مردم مغرب زمین باز کرده است و این روش های درمانی مورد استقبال آنان قرار گرفته است.

در میان این روش های درمانی، “یو می هو تراپی” که توسط دکتر سایونجی ماسایوکی بنیانگذاری شده است، یکی از جدیدترین روش های درمانی است که تاریخی ۲۵ ساله دارد. اما با این وجود، به سرعت در جهان، جایگاهی ویژه برای خود یافته است. البته این بدان معنا نیست که “یو می هو” روشی است بسیار معروف؛ اما در مقایسه با تاریخ پزشکی جهان که چندین هزار سال قدمت دارد، می توان به جرأت گفت که گسترشی چسمگیر داشته است.

به اعتقاد اینجانب، راز آن را باید در قابلیت و توانایی درمان کم نظیر انواع بیماریها جستجو کرد، که در میان آن ها گاه بیماریهایی یافت می شود که بر اساس طب غربی، غیر قابل درمان تشخیص داده شده اند.

“یو می هو تراپی” بر این باور است که علت اصلی بسیاری از بیماریها را باید در ریشۀ آن، یعنی بهم خوردن تعادل و قرینگی بدن انسان، به ویژه در لگن خاصره جستجو کرد. این باور، بدان معنی است که در نزد فردی که دچار انحراف و جابه جایی لگن خاصره شده است، شاهد عدم برابری طول پاها خواهیم بود که این خود، تغییر مداوم مرکز ثقل بدن و انتقال وزن بر روی پاها، اتحراف در ستون فقرات ( اسکلیوز و کیفوز )، جابجایی و تغییرات اندک اندک ارگان های داخلی بدن، اختلالات در سیستم خودمختار، سیستم گردش خون، سیستم لنفاوی، سیستم گوارشی، سیستم تنفسی، انقباضات عضلانی، خشکی مفاصل و بیماریهای مفصلی، و بالاخره عدم تعادل در بیوانرژی و کاهش آن در بدن خواهیم بود. بنابراین بسادگی قابل درک است که این مشکلات و اختلالات، خود عامل بزرگ انواع بیماریهای گوناگون در بدن انسان است که به حوزۀ فیزیک بدن ختم نمی شود و به روح و روان آدمی نیز چنگ می اندازد و آن را نیز بیمار می کند.

“یو می هو تراپی”، با بهره گیری از امتیازات و نقاط قوت روش ها و تکنیک های گوناگون درمان شرقی، به ویژه بر مبنای روش های درمان چینی و ژاپنی، همچون ماساژ، طب فشاری، اصلاح مفاصل و استخوان بندی بدن ( مکتب پزشکی شائولین ) و …، توانسته است روش درمانی نوین و کم نظیری را ارایه دهد. نتایج بدست آمده، آنچنان مورد توجه قرار گرفته است که به سرعت در پاره ای از کشورها، مراکز و کلینیکهای “یو می هو تراپی” افتتاح شده است و هر روز پذیرای بیماران بسیاری هستند. حتی دولت هایی چند نیز در اروپا، این روش را به رسمیت شناخته اند.

لازم بذکر است که به دلیل نوع نگاه علت و معلول و سیستماتیک به بدن، بیماران بسیاری که برای درمان یک بیماری مشخص، خود به درمانگران “یو می هو” مراجعه می کنند، پس از طی کردن طول درمان، در کمال تعجب اظهار می دارند که هم زمان، بیماریهای دیگر آنان نیز بهبود یافته است. دلیل این امر، همانا توجه به تمامی اندام های بدن و فعال کردن عملکرد آنها و رفع اختلالات موجود است و نه فقط توجه به عضو بیمار فرد مراجعه کننده.

بی دلیل نیست که “یو می هو”، تنها به عنوان طبی پیشگیر که در ارتقاء سطح سلامتی، نشاط و شادابی، افزایش انرژی حیاتی و قدرت خوددرمانی بدن می کوشد نیز از آن نام برده می شود.

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۵ مرداد۱۳۸۷ساعت ۱۷:۱۸  توسط رهام  |  یک نظر

 


یومی هو تراپی چیست؟

 

 

 

 

  یومی‌هوتراپی” یکی از رشته‌های طب آلترناتیو «جایگزین» است. شاخه‌ای از روش‌های درمان طبیعی که نگاهی سیستماتیک به انسان دارد. نگاهی باورمند به این که بدن انسان یکی از پیچیده‌ترین سیستم‌های زنده دنیاست و باید تمامی اجزای تشکیل دهنده‌ی آن را در ارتباطات تنگاتنگ، زنده، پویا و دائم در حال تأثیر متقابل در نظر گرفت. معنی این حرف در واقع این است، به هنگام درمان یک بیماری نباید فقط به فکر عضو بیمار بود و چرایی را در همان نقطه جستجو کرد. تأثیر متقابل سایر ارگان‌های بدن را در پیدایی و تداوم عضو بیمار باید مد نظر قرار داد و تلاش نمود تا علت درمان گردد، نه معلول.

جستجو برای ریشه‌یابی بسیاری از بیماری‌ها،دکتر سایونجی ماسایوکی «مبدع یومی‌هوتراپی و رئیس انستیتوی طب پیشگیر ژاپن» را به این نتیجه رساند که عدم وجود هماهنگی و تقارن در بدن انسان منجر به اختلالات گوناگونی در عملکرد اعضای بدن می‌شود که در نهایت انسان را به سوی بیماری می‌کشاند، اما این عدم هماهنگی و نامتقارن بودن بدن، خود از کجا ناشی می‌شود؟ حقیقت این است که بیش از ۹۵% از انسان‌ها بدون آن که خود بدانند و متوجه باشند، دچار جابه‌جایی و انحراف در لگن خاصره هستند. عاملی که عمدتاً مادرزادی است و از مادر به کودک منتقل می‌شود و در طول حیات نیز به دلیل افتادن از بلندی‌ها یا ضربات وارده به بدن ممکن است رخ بدهد یا تشدید شود.

   مادری که خود دچار جابه‌جایی لگن خاصره است، به دلیل فرم بدن لگن و اعوجاج در مسیر بارداری کودک، ضمن تحمل دردهای شدید زایمان «هر چه این انحراف بیش‌تر باشد، درد شدیدتر خواهد بود.» کودکی را متولد خواهد کردکه به دلیل گذر از این مسیر ناصاف استخوان‌هایش جابه‌جا شده و لگن او که پهن‌ترین استخوان او می‌باشد دچار جابه‌جایی و انحراف می‌کند.

   مطالعات به عمل آمده در شهر ژشوف لهستان- که بر مبنای تئوری یومی‌هو صورت گرفت- نشان داد که صد در صد کودکانی که از مادری با انحراف در لگن خاصره متولد شده بودند، دچار جابه‌جایی و انحراف در لگن خاصره بوده و بیش از ۹۰ درصد آنان در همان سمتی دچار انحراف شده بودند که مادرانشان به آن مبتلا بوده‌اند.

انحراف در لگن خاصره به این معناست که استخوان یکی از لگن‌ها «ایلیاک» در یک سمت بالاتر از دیگری قرار دارد و اگر بخواهیم به خط مستقیمی را از روی تاج ایلیاک سمت چپ و راست بگذرانیم، مشاهده خواهیم کرد که این خط افقی نیست، بلکه مایل است.

   در این حالت ستون فقرات که بر روی استخوان‌های خاجی قرار دارد دیگر وضعیت ثابت و متعادلی را ندارد و بر پایه‌ای کج و معوج استوار است – کوتاه‌تر از دیگری می‌شود و انسان به هنگامی‌که می‌ایستد یا راه می‌رود نمی‌تواند وزن خود را به طور مساوی به روی هر دو پا بیاندازد. در این موقع پای بلندتر به دلیل تحمل سهم بیش‌تری از وزن بدن، دچار اسپاسم و انقباض شده و پای کوتاه‌تر عموماً ضعیف‌تر از پای بلندتر می‌شود. از آن‌جا که فرد ناگزیر به حفظ تعادل است، ناخودآگاه تنه خود را به سمت پایی که بلندتر است خم می‌کند و گردن را به سمت دیگر. تداوم این وضعیت در دراز مدت منجر به انحراف جانبی «اسکلیوز» در ستون فقرات، در ناحیه کمر «لومبال» شده و عضلات مرتبط با مهره‌های ستون فقرات را نیز درگیر کرده و دچار انقباض می‌کند. انتقال وزن بدن- به دلیل خستگی یک پا- بر روی کوتاه‌تر، خمیدگی تنه را به سمت دیگر باعث می‌گردد و انحرافی دیگر در ستون فقرات- این بار در ناحیه فوقانی- ایجاد می‌کند. در این وضعیت، ستون فقرات فرم Sبه خود می‌گیرد و یک شانه بلندتر از شانه دیگر می‌شود. نشانه‌های آناتومیک شانه‌ها و استخوان کتف «اسکاپولا» خود نشانگر صحت این وضعیت می‌باشد. از جمله نشانه‌های رفتاری آن‌که به دلیل بارز بودن می‌توان به آن اشاره داشت، یکی تمایل حمل کیف بر روی دیگری قرار دادن است.» و بالاخره سایش بیش‌تر کف کفش‌ها در سمت پای بلندتر را می‌توان نام برد.

   به هم خوردن فرم اسکلت‌بندی بدن، اعوجاج در ستون فقرات، افتادن بیش‌تر وزن بدن بر یک سمت و … عضلات مرتبط را دچار انقباض می‌کند که نتیجه ناگزیر آن اختلال در سیستم گردش خون و سیستم لنفاوی می‌شود. خون و اکسیژن کافی به اندام‌ها به ویژه به ناحیه سر «در مواردی که عضلات ناحیه کتف، شانه و گردن درگیر هستند» نمی‌رسد و دردهای عضلانی، مفصلی، آرتروز گردن، سردردها و سرگیجه‌ها، ضعف بینایی، وز وز گوش و … را به دنبال دارد.

   انحراف در ستون فقرات و چرخش مهره‌ها حول محور نخاع، ضمن وارد آوردن فشار بیش از حد دیسک‌های تحت فشار «که می‌تواند بیماری‌های دیسک و سیاتیک را باعث شود»، ریشه‌های عصبی را نیز درگیر می‌کند و ایجاد اختلال در اعصاب محیطی و اعصاب خودمختار می‌کند. فشار بر روی ریشه‌های سمپاتیک و پاراسمپاتیک، اختلال در ارگان‌های داخلی ذیربط به وجود می‌آورد و آن‌ها را دچار بیماری می‌کند.

   عدم تقارن و هماهنگی در بدن، تعادل در انرژی حیاتی بدن را به هم می‌ریزد و منجر به افزایش یکی از انرژی‌ها «انرژی مثبت یا منفی – یین و یانگ» و کاهش دیگری می‌شود و حتی گاه با بروز انسداد در کانال‌های انرژی سطح عمومی انرژی حیاتی بدن را به دنبال خواهد داشت. نتیجه آن‌که غدد درون ریز نیز دچار اختلال در عملکرد می‌شوند و علاوه بر بیماری‌های فیزیکال، بیمار را دچار بیماری‌های روحی و روانی می‌کند. از جمله به احساس خستگی مداوم، کاهش سطح هوشیاری فرد و بالاخره افسردگی می‌توان اشاره کرد.

   دکتر سایونجی ماسایوکی پس از بیست سال تحقیق در روش‌های درمانی طبیعی در شرق به ویژه در چین و ژاپن، با انتخاب امتیازات و برتری‌‌های تکنیک‌ها و شیوه‌های درمانی گوناگون و ترکیب آن‌ها در روش درمانی نوین خود، یومی‌هوتراپی را ابداع کرد. این روش درمانی با اتکا به تجارب پنج هزار ساله پزشکان چینی و ژاپنی و با بهره‌گیری از روش‌های درمانی پزشکان مکتب شائولین «اصلاح مفاصل و اسکلت‌بندی انسان» که بسیار نزدیک به استئوپاتی و کایروپراکتیک می‌باشد، روش‌های درمانی شیاتسو «فشار درمانی»، ماساژ چینی، رفلکسوتراپی «بازتاب درمانی» و بالاخره به گونه‌ای انرژی درمانی، پایه‌ریزی شده است.

“یومی‌هوتراپی” که نام خود را از ترکیب دو واژه چینی گرفته است و معنای آن ایجاد تعادل در لگن خاصره است، هم به عنوان طب پیشگیر کاربرد دارد و هم به عنوان روش برای درمان بیماری‌ها.

   جنبه پیشگیرانه آن، با ایجاد تعادل و هارمونی در بدن، ایجاد قرینگی در اندام‌ها، نگه‌داشتن عضلات و مفاصل در انعطاف و نرمی آن‌ها، فعال کردن سیستم عصبی و به تبع آن سالم نگه‌داشتن سیستم گوارشی و تنفسی، بهبود سیستم گردش خود و سیستم لنفاوی، بهبود عملکرد غدد درون ریز، بالا بردن سطح انرژی حیاتی بدن و به تعادل رساندن انرژی‌های مثبت و منفی بدن و بالاخره افزایش سطح قدرت خوددرمانی بدن، به فرد امکان می‌دهد با تنی سالم و روحی شاداب و پر انرژی در مقابل بروز بیماری‌ها مقاوم بوده و کم‌تر در بستر بیماری بیفتد.

   جنبه درمانی آن با بیش‌ترین کاربرد و اثر بخشی در اصلاح و رفع مشکلات سیستم حرکتی هم چون ناراحتی‌های مفصلی، آرتروز، دیسک، سیاتیک و … در رفع سردردها، سرگیجه‌ها، بهبود قدرت بینایی، آسم، پاره‌ای از انواع آلرژی، پاره‌ای از ناراحتی‌‌های زنان و زایمان، سیستم گوارشی و غیره را می‌توان نام برد.

“یومی‌هوتراپی” در سال ۱۹۸۲ در ژاپن معرفی شد. از سال ۱۹۸۹ شروع به جهانی شدن کرد و اکنون به دلیل نتایج درخشان و یگانه آن در پنج قاره جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد و در پاره‌ای از دانشگاه‌ها و انستیتوهای جهان تدریس می‌شود. در ایران این روش برای اولین بار توسط شخص دکتر سایونجی ماسایوکی در سال ۱۹۹۲ معرفی شد.